کد مطلب:153840 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

با ابدان شهدا چه کردند؟
ابن زیاد جنایتكار پلید برای ایجاب رعب و ترس در مردم و عبرت گرفتن مخالفان حكومت اموی تا هوای قیام و انقلاب از فكرشان خارج شود دستور داد بدنهای پاك و مطهر نماینده پسر پیغمبر و بزرگمرد كوفه و رئیس مذحج را در كوچه و خیابان با وضع خفت باری بگردانند.

مأموران ابن زیاد ریسمان به پاهای مبارك شهداء بستند و آن ها را در كوچه ها روی زمین می كشیدند و مخصوصا بی وفائی و ترس و جبن و بی اصالتی مردم كوفه در اینجا ظاهر می شود كه تا جناب هانی در حیات بود دوازده هزار كاسه لیس با او حركت می كردند لیكن امروز آن چنان همه سوابق او را فراموش كردند كه حتی با چشمان خود می دیدند كه جسد او را با چه خواری در كوچه ها به روی زمین می كشیدند معهذا همه لب فروبسته و حتی یك نفر هم اعتراض نكرد، این چنین مردم همواره باید بردگی را بپذیرند و با ذلت و خواری زندگی كنند زیرا اگر حاكم عادلی همانند علی علیه السلام بیابند از او اطاعت نمی كنند اما در برابر ظالم و ستمكار برده وار مطیع و منقادند.

اینجا است كه شاعر گمنام زمان بنی امیه داستان توهین و اهانت به این دو بزرگمرد را به نظم درآورده و چنین می گوید:



1- فان كنت لا تدرین ما بالموت فانظری

الی هانی فی السوق و ابن عقیل



2- ألی بطل قد هشم السیف وجهه

و آخر یهوی من طمار قتیل



3- تری جسدا قد غیر الموت لونه

و نضح دم قد سال كل مسیل






4- فتی كان أحیی من فتاة حییة

و اقطع من ذی شفرتین صقیل



1- «اگر نمی دانی مرگ و مردن چیست در بازار به بدن هانی و ابن عقیل نظر كن». 2- «نظر كن به پهلوانی كه شمشیر، گوشت چهره اش را برده و استخوانش را شكسته و دیگری كه از بلندی پرت شده و كشته شده است».

3- «بدنی را می بینی كه در اثر مرگ تغییر كرده و خونی را كه در رودها جریان یافته است».

4- «جوانی كه در جوانمردی و حیا سرآمد روزگار و شجاعی كه از هر شمشیر صیقلی داده برنده تر است» [1] .


[1] حياة الحسين ج 2/ص 411 و 378 - كامل ج 4/ص 36 - بحار ج 44 /ص 358 - طبري ج 7/ص 270 - ارشاد ص 217.